جشن تولد يكسالگيم
آخ چه روز قشنگي بود پنجشنبه سوم شهريور ماه سال نود ... مي دونيد چرا؟ چون مصادف بود با اولين سالروزي كه من با فرشته هاي آسموني خداحافظي كردم و اومدم به دنياي شماها ... روز تولد يكسالگيم بود، درست مثل سال گذشته بارون باريد، خيلي قشنگ بود، انگار همه چيز دوباره مثل سال قبل داشت تكرار ميشد ... مامان و مامان جونم برام يه جشن تولد مختصر و قشنگ برگزار كردن، آخه اين روزا بابا خيلي سرش شلوغه و گرفتاره، جشن خونه آقا جونم بود، خاله ها و دايي هام بودن ... اون كارتي كه عكسش بالاست هم خاله نرگس برام خيلي تند تند توي فرصت كم درست كرده، دستش درد نكنه ... آبجي نيكا حسابي مجلس رو گرم كرد، تيپشم خيلي باحال بود، منم تيپ زده بودما ... ولي شيطوني كردم و ب...