بارانباران، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

باران

جشن تولد يكسالگيم

آخ چه روز قشنگي بود پنجشنبه سوم شهريور ماه سال نود ... مي دونيد چرا؟ چون مصادف بود با اولين سالروزي كه من با فرشته هاي آسموني خداحافظي كردم و اومدم به دنياي شماها ... روز تولد يكسالگيم بود، درست مثل سال گذشته بارون باريد، خيلي قشنگ بود، انگار همه چيز دوباره مثل سال قبل داشت تكرار ميشد ... مامان و مامان جونم برام يه جشن تولد مختصر و قشنگ برگزار كردن، آخه اين روزا بابا خيلي سرش شلوغه و گرفتاره، جشن خونه آقا جونم بود، خاله ها و دايي هام بودن ... اون كارتي كه عكسش بالاست هم خاله نرگس برام خيلي تند تند توي فرصت كم درست كرده، دستش درد نكنه ... آبجي نيكا حسابي مجلس رو گرم كرد، تيپشم خيلي باحال بود، منم تيپ زده بودما ... ولي شيطوني كردم و ب...
8 شهريور 1390

روز پدر

براي روز پدر به جاي پنجشنبه روز جمعه رفتيم خونه آقا جونم آخه بابام اينجا نيست كه ببردمون، بابايي روزت مبارك باشه، خدا كنه زودي كارات تموم شه و بيايي پيش من و ماماني ... خاله نرگس اومد بردمون خونه آقاجون نيكايي هم اونجا بود ... خيلي كيف كرديم و عكس گرفتيم ... مي دونم نيكايي خيلي منو دوست داره ... منم دوستش دارم ... زياد ... اينم عكس من و نيكا ولي خوب نيكا پشت به دوربين كرده ... چند تا عكس ديگه هم گرفتم، ايناها : ...
30 خرداد 1390

تولد نيكا

اين عكسا رو روز تولد دخمل خاله ام نيكا خونه آقا جونمون گرفتيم ... خيلي خوش گذشت ... با لباساي نيكا منم عكس گرفتم ... اينا هم عكسايي كه خودم تهنايي گرفتم ...
11 خرداد 1390

نفس خاله

نفسك روز تولد دختر خاله حسابي دلبري كردي و بيشتر انگار تولد تو بود، دامن و تاج تولد رو پوشيده بودي و مثل فرشته ها مي درخشيدي جيگر خاله چه خوشگله اين حلقه كه خاله نرگس درست كرده دختر خاله يه دونه از اون بادكنكا ميشه به من بدي؟! من بلدم يه عالمه دقيقه روي پاهام بايستم ...
8 خرداد 1390

گربنبندم گم شده ....

بابام گربنبندمو گم كرده ... خودش گم كرده ... حالا من چيكار كنم ؟ ... خيلي دوسش داشتم .... يعني پيدا ميشه؟؟؟ تازشم دندونم هم مي خواد درآد اما نمياد خوب حالا ميگيد من بايد چيكار كنم م م م م؟! ...
8 خرداد 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باران می باشد