بارانباران، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

باران

چه زود گذشت

الهی فدات بشم من که یک ساله هیچی برات ننوشتم خاله جون ... اینقدر که جیگر و خوردنی شدی این مدت نمیدونم چی بگم، ببخشید که اینهمه مدت هیچی برات ننوشتم گلم، هنوزم ریزه و میزه و خوردنی هستی اما وقتی صحبت می کنی و می خندی آدم دلش میخواد گازت بگیره ... عکس روز تولدت، من نتونستم عکسای زیاد و خوبی بگیرم، چون هم تو و هم نیکا خسته شده بودید و همکاری نمیکردید، شاید خاله نرگس عکسای بهتری گرفته باشه ... راستی جشن روز تولدت رو درست شب همون روزی گرفتیم که از مشهد برگشتی، آره دیگه آخه عید فطر امسال مشهد بودی و این اولین سفرت بود که با بابایی و مامانی و مامان جون همراه بودی و خیلی هم دختر خوبی بودی توی سفر، چون با اتوبوس و یهویی رفته بودید همش نگران بودی...
4 مهر 1391

يك روز مانده به تولدت

عزيز خاله فردا تولدته نازنينم آخي چقدر زود گذشت گلم، يادم نميره مامانت صبح رفته بود با خيال راحت دكتر كه بهش گفته بودن قلب بچه خوب نيست، آخي چقدر نگران شده بود ... مامان مهربونت خيلي درد كشيد تا شما نازگل خانوم به دنيا بياييد الان كه ياد اون موقع ميافتم اشك به چشمم مياد اولين روزي كه اومدي خونه و يه دفعه سياه شدي و همه واقعا ترسيديم الهي قربون اون دست و پاهات برم خاله جون، هيچ وقت اون روز رو فراموش نمي كنم ...
2 شهريور 1390

خونه خاله

بالاخره روز اول ارديبهشت اومدي خونه خاله نازگلك الهي قربونت برم كه يه كمي سرماخورده بودي نازنينم سوپ برات آوردم كه نخوردي اما سر سفره دوغ خوردي ... جيگر دوغ خوردنت بره خاله ... مرسي كه براي دخمل خاله كادو آورده بودي عزيز دلم قربون ايستادنت بره خاله ...
4 ارديبهشت 1390

عيدت مبارك عسلك

امروز باران كوچولو خونه مامان جونشه. صبح آبجي رو ديدم خونه مامان اينا پس باران كوچولو هم حتما هست ... خوشگل تر از هميشه شده. امسال باران نازنين ما پاي سفره هفت سين خوابش برده ... الهي فداي اون چشماي درشتت بشم خاله ... ...
30 فروردين 1390

باران

خداي بزرگ در سومين روز شهريور ماه ۱۳۸۹ قند خاله يعني باران كوچولو رو بهمون هديه داد. من خاله بارانم و مي خوام اينجا از اين كوچولوي دوست داشتني بنويسم و عكساش رو بذارم مي بوسمت نازگلك ...
30 فروردين 1390

كوچ

ديروز خاله نرگس گفت كه باران كوچولو قراره كوچ كنه و بره پيش پدربزرگ و مادربزرگش شهرستان. الهي خاله قربونت بره پس ماها چيكار كنيم اگه تو بري ... واي جيگرم خيلي دلم برات تنگ ميشه هنوز نرفتي اما فكر رفتنت دلتنگم مي كنه خاله گلي باز باران بارید خیس شد خاطره ها مرحبا بر دل ابری هوا! هر کجا هستی باش آسمانت آبی و دلت از غم دنیا خالی! ...
30 فروردين 1390

بارانك

بارن خاله ... عسل خاله ... عمر خاله ... نفس خاله ... دلم برات تنگ شده خاله ... پس كي ميايي خونه خاله ... تولدتم نزديكه خاله ...گلم روزي نيست كه يادت نكنم و جيگرتو نخورم خاله ... موهات بلند شده و ديگه الفي نيستي اما هنوزم جادوي خاله هستي با اون چشماي خوشگلت ...
28 فروردين 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باران می باشد